یه شعر توپ از فریدون مشیری دیدم واقعا شعراش جالبه
آقا میخواد ایشون قانعت کنه که باید بخندی
ازتون میخوام بخونیدش:)))))
امروز این 4مین پستمه واقعا ممنونم از همراهیتون (شمایی که تازه میایی پستای امروز رو هم بخون لدفن!)
تصویرش پاک شد :)
غم دنیا نخواهد یافت پایان خوشا در بر رخ شادیگشایان
خوشا دلهای خوش، جانهای خرسند خوشا نیروی هستیزای لبخند
خوشا لبخند شادیآفرینان که شادی روید از لبخند اینان
نمیدانی- دریغا- چیست شادی
که میگویی: به گیتی نیست شادی
نه شادی از هوا بارد چو باران که جامی پر کنی از جویباران
نه شادی را به دکان میفروشند که سیل مشتری بر آن بجوشند
چه خوش فرمود آن پیر خردمند وزین خوشتر نباشد در جهان پند
اگر خونین دلی از جور ایام « لب خندان بیاور چون لب جام»
به پیش اهل دل گنجیست شادی که دستاورد بیرنجی ست شادی
به آن کس میدهد این گنج گوهر که پیش آرد دلی لبخندپرور
به آن کس میرسد زین گنج بسیار که باشد شادمانی را سزاوار
نه از این جفت و از آن طاق یابی که شادی را به استحقاق یابی
جهان در بر رخ انسان نبندد به روی هر که خندان است خندد
چو گل هرجا که لبخند آفرینی به هر سو رو کنی لبخند بینی
چه اشکت همنفس باشد، چه لبخند ز عمرت لحظه لحظه میربایند
گذشت لحظه را آسان نگیری چو پایان یافت پایان میپذیری
مشو در پیچ و تاب رنج و غم گم به هر حالت تبسم کن، تبسم